روز معلم مبارک
تنفس صبح

یکی از دوستان همکار در وزارت آموزش و پرورش تعریف می کرد یکبار که از مأموریتی بر می گشتم

–چون نزدیک اذان ظهر بود- به راننده گفتم به دلیل اینکه داریم از نزدیک منزلمان عبور می کنیممن ناهار را به منزل می روم و بعد از آن به وزارتخانه می آیم.

وقتی وارد کوچه شدم با کمال تعجب دیدم جمعی در وسط کوچه به نماز جماعت ایستاده اند.

از دیدن این صحنه خیلی متعجب شدم و منتظر ماندم تا نماز تمام شود و راهم را به سوی منزل ادامه دهم. بعد از نماز وقتی نمازگزاران برخاستند بر تعجبم افزوده شد چون یکدفعه نگاهم به نگاه مهربان و صمیمی آقای رجائی که جلو آن عده به نماز ایستاده بود افتاد.

حال و احوالی کردیم و پرسیدم:" آقای رجائی جریان چیست؟"

پاسخ داد:" هیچی. من از این کوچه رد می شدم که دیدم دارند اذان می گویند، بلافاصله در گوشه ای به نماز ایستادم و اینها هم به تدریج به من اقتدا کردند".

 

بر گرفته از کتاب: خلاصه خوبی ها، غلامعلی رجایی

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 14:42 :: نويسنده : سحرحیدری

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنفس صبح و آدرس tanaffosesobh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: